Emma

ساخت وبلاگ
نمیدانم چه خطابش کنم عزیزم دلبرم شادی ام و یا خیلی ساده میم مالکیت را بگذارم پس اسمش و چنان آهنگین صدایش کنم که دلش بلرزد اما او که هنوز اسمی ندارد او هنوز جایی ندارد... روزهایی میشود که پروانه ی دلم پرپرزنان رویایش را در سر میپروراند و از شدت شوق خود را بر زمین میزند برای او دیوانه میشود بی تاب میش Emma...
ما را در سایت Emma دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : itisemmaa بازدید : 110 تاريخ : چهارشنبه 14 تير 1396 ساعت: 22:35

با وردی جادویی به دونیم تقسیم میشوم نیمه تاریک نیمه روشننیمه تاریک را زیر خروارها خروار شن های داغ کنار تخم های ریزو درشت لاک پشت هادفن می کنم نیمه ی روشن با لبخندی قهرمانانه کنار موج ها لم می دهد و به تکه ابر شاد وسط آسمان چشمک میزند و برایش دلبری میکنداو هیچ وقت نیمه های تاریک را فراموش نمیکندآخر Emma...
ما را در سایت Emma دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : itisemmaa بازدید : 139 تاريخ : چهارشنبه 14 تير 1396 ساعت: 22:35

-مردی را میشناسم وقتی که حرف میزند از دهانش شعر میبارد و من همچون اژدهایی سالخورده آتشی کمرنگ با دوده های خاکستری رنگ...شعر های او آبی اند زنده اند زلال اند و صافو چشمهایش عمیق و تیز و شیرینمن اما فقط آتش میبافم قرمز تند و سوزان و ویران کننده.اژدهای صورتی سرش را به لبه ی شانه مرد شاعر تکیه میدهد و پ Emma...
ما را در سایت Emma دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : itisemmaa بازدید : 98 تاريخ : چهارشنبه 14 تير 1396 ساعت: 22:35